جدول جو
جدول جو

معنی زرین درفش - جستجوی لغت در جدول جو

زرین درفش
(زَرْ ری دَ / دِ رَ)
درفشی ساخته از زر. علمی از طلا:
ستاده ملک زیر زرین درفش
ز سیفور بر تن قبای بنفش.
نظامی.
ز بس پرنیانهای زرین درفش
هوا گشته گلگون و صحرا بنفش.
نظامی.
، کنایه از شعاع آفتاب:
همی چاره جست آن شب دیر باز
چو خورشید بنمود چینی طراز
برافروخت از کوه زرین درفش
نگونسار شد پرنیانی بنفش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَرْ ری / دَ دِ رَ)
گویند درخت اترج است و بعضی گویند درختی است که آن در ولایت کازرون بسیار است و برگ آن به برگ زیتون می ماند و گل آن مانند قرص آئینه زرین است یعنی آفتاب. (برهان) (آنندراج). درخت اترج بمعنی ترنج... (غیاث اللغات). درخت نارنج. (ناظم الاطباء). در بیماری نساء (عرق النساء) نافع است و آب برگ آن با می پخته مدر بول و طمث باشد و خون بسته در مثانه را بیرون کند و در گزیدگی هوام سود دارد. (از ادویۀ مفردۀ قانون ابوعلی سینا، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گوید او را در خراسان گل عاشقان نامند و نبات او از یک شبر زیاده و برگش عریض و گلش زردو شاخهای او بزرگ و دراز چون نزد او غنا سرود نمایند، گلش می ریزد... و بعضی گویند اسم آزاد درخت است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به اختیارات بدیعی، ترجمه صیدنه و الفاظ الادویه شود، در شواهد زیر ظاهراً بمعنی مطلق درخت زرین، درختی ساخته از طلا جهت زینت کاخ پادشاهان و امراء آمده است:
بدست آری چنان شاهانه تختی
که باشد راست چون زرین درختی.
نظامی.
سر تاجداران برآمد به تخت
چو سیمرغ بر شاخ زرین درخت.
نظامی.
غلامان زرین کمر گرد تخت
چو سیمین ستون گردزرین درخت.
نظامی.
رجوع به زرین و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(زَرْ ری دَرْ رِ)
دهی از دهستان خرقان غربی است که در بخش آوج شهرستان قزوین واقع است و 226 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا